فتح لیدیا(لیدی)
نوشته شده توسط : علی نیساری تبریزی

روزی کرزوس پیش کاهنان معبد دلفی رفت تا از آنان بپرسد که اگر از رود رد شود می تواند ایران را فتح کند؟آنان گفتند:اگر از رود رد شوی حکومت بزرگی را بر خواهی انداخت.

او این گفته را به فال نیک گرفت و فکر کرد همان حکومت پارس است ولی نمی دانست که ممکن است حکومت خود باشد و او همچنین در مورد پسر کر و لال خود از آنان پرسید که آیا شفا می یابد و آنان گفتند:اتفاق بدی برای تو می افتد که پسرت شفا می یابد.

هنگامی که کوروش فهمید او به سمت ایران لشگر کشی کرده سپاه خود را برداشت و در دره ای با او مقابله کرد.زمستان فرا رسید و سپاهیان کرزوس به لیدی بازگشتند ولی ایرانیان این کار را نکردند و به سمت لیدیا حرکت کردند و به لیدی رسیدند و همانطور که قبلا اشاره شد در میدانی چادر زدند که بعدها به آن میدان کوروش گفتند مردم ترسیده بودند ولی سپاهیان کوروش با آنان کاری نداشتند پس خیال آن ها راحت شد.

قلعه در محاصره بود و همه به فکر راهی که وارد قلعه شوند.روزی باد تندی می وزید و سربازی نگهبانی می داد و یکی از یاران نزدیک کوروش در آن محل بود و این باد کلاه سرباز را از بالا به پایین انداخت و آن یار نزدیک کوروش کنجکاو شد که بداند که سرباز چگونه کلاه خود را بر می دارد و دید که یک سری جاهای پا و دست روی قلعه وجود دارند که سرباز با استفاده از آنان پایین آمد پس این مطلب را با کوروش در میان گذاشت و کوروش تعدادی سرباز به آنجا فرستاد سربازان از قلعه بالا رفتند و کرزوس مقداری الوار آماده کرده بود تا خود و خانواده اش را به آتش بکشد سربازان کوروش وارد کاخ شدند و با محافظین کرزوس به جنگ پرداختند و پیروز شدند و کرزوس که آماده شده بود برای آتش کشیدن خود و خانواده اش که سربازان کوروش روی الوار آب ریختند و اینجا بود که پسر کر و لال کرزوس به حرف آمد کوروش کرزوس را بخشید و در نزدیک خود قرار داد ولی به او قدرت نداد.

 




:: برچسب‌ها: کرزوس , دلفی , کوروش ,
:: بازدید از این مطلب : 339
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: